.

عبدالحسین خسروپناه

عبدالحسین خسروپناه مجتهد و فیلسوف علوم انسانی و مدرس خارج فقه نظام ولایی و سیاسی در حوزه علمیه قم و نویسنده کتابها و مقالات فلسفی و کلامی و فقهی و مدرس علوم اسلامی در دانشگاه ها و دریافت کننده جایزه بین المللی علوم انسانی اسلامی
 

شکست اخوانی ها در مصر یک حرکت مردمی و در جهت بیداری اسلامی بود

شکست اخوانی ها در مصر یک حرکت مردمی و در جهت بیداری اسلامی بود

خلاصه خطبه ها

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی “مجددز” نماز جمعه این هفته دزفول به امامت “حجت الاسلام والمسلمین دکتر خسروپناه” ،امام جمعه موقت دزفول در محل مصلی امام علی(ع) برگزار گردید.

خطیب جمعه دزفول در خطبه نخست نماز با توصیه نفس خود و نفوس همه نمازگزاران به رعایت تقوی الهی ، تقوی را زاییده ایمان آدمی دانسته و گفت : هرچه ایمان انسان فزونی یابد تقوی اون نیز به همان سان افزایش خواهد یافت .

ایشان در ادامه بحث خطبه های گذشته به مبحث آیین معاشرت از نگاه اسلام پرداخته ،و جایگاه و انواع علم را از منظر دین مبین اسلام تشریح کرد .

“امام جمعه موقت دزفول” در شروع خطبه دوم نماز امروز دهه کرامت و سالروز میلاد پر برکت حضرت فاطمه معصومه (س) و حضرت علی بن موسی الرضا(ع) و حضرت چاهچراغ را تبریک گفته و خداوند را بابت میزبانی این امام رئوف در ایران اسلامی سپاس گفت .

ایشان در ادامه به سالروز قرداد سافت ،سالگرد اشتغال بیروت توسط صهیونیست ها و کشتار فلسطینیان در اردوگاه های مختلف اشاره کرد و ابراز امیدواری کرد که به برکت این خون ها ی مطهر ریخته شده شهدا، هر چه زودتر شاهد خفت و ذلالت روزافزون اسرائیل باشیم .

“رئیس پژوهشگاه فلسفه و حکمت ایران” در ادامه طی سخنانی تحلیلی به تشریح اوضاع منطقه و شرایط کشورهای مصر و سوریه پرداخت . ایشان حرکت بیداری اسلامی را در کشور مصر همچنان جاری و فعال دانسته و گفت : روی کار آمدن رئیس جمهور “مرسی” در مصر نه به دست اخوانی ها بلکه بدست جوانان انقلابی این کشور شکل گرفت لکن چون تنها حزب صاحب تشکیلات سابقه دار در مصر اخوانی ها بودند آنها در انتخابات شرکت کرده و موفق به کسب اکثریت نسبی آراء گردیدند.

“دکتر خسروپناه ” جایگاه کشور مصر در بین عرب را از گذشته بسیار مهم و برجسته دانسته و در خصوص علت شکست حزب اخوانی ها در مصر گفت : متاسفانه این حزب و رئیس جمهور منتخب آنها از اهداف اصلی انقلاب مردم عدول کرده و دست به توافق با آمریکا و اسرائیل زد و شروطی چون عدم رابطه با ایران،استمرار پیمان کمپ دیوید ،برقراری رابطه با اسرائیل،میدان ندادن به مردم غزه و همکاری با سلفی ها را از سوی عربستان و آمریکا را پذیرفت و همین گردن نهادن وی باعث دخالت سلفی ها در انتصابات دولتی و بدنبال آن از دست دادن توریست ها و کاهش درآمد ، بودجود آوردن اختلافات بی سابقه شیعه و سنی را موجوب گردید که شهادت شیخ شحاته و برادران او در نیمه شعبان به دست سلفی ها در مصر نمونه ای از این حرکت بود .

ایشان اعتراضات مردم نسبت به مرسی را حرکتی مردمی از سوی همان جوانان انقلابی داسته و تصریح کرد : تقابل مردم در خیابانها و میدان التحریر مصر اگر چه به کمک عربستان به جبهه اخوانی ها و سلفی ها از یک سوی در مقابل مردم انقلابی بود لکن ماندن مرسی بر روی کار به نفع سوریه نبود و ما معتقدیم که سرنگونی مرسی بدنبال بیداری اسلامی و جوانان انقلابی مصر شکل گرفت و البته از این آب گل آلود نظامی ها ماهی گرفتند و هم عوامل اخوانی را زندانی کرده و هم عوامل دولت حسنی مبارک را آزاد کردند .

“امام جمعه موقت دزفول” ایجاد جنگ شهری در کشور سوریه و تجهیز سلفی های این کشور بدست اسرائیل و آمریکا را  ناشی از نقشه ای ۳۰ ساله دانسته و گفت : سوریه جبهه اصلی مقاومت و متاثر از اندیشه حضرت امام خمینی(ره ) علیه است که توانسته است با ایستادگی و حمایت همه جانبه از نهضت مقاومت در منطقه و باحمایت ایران، نقشه از نیل تا فرات اسرائیل را با شکست مواجه کند . لذا آمریکا و اسرائیل چاره ای جزء تضعیف سوریه و ایجاد فتنه و جنگ داخلی برای شکست جبهه مقاومت که با رهبری ایران و همراهی سوریه و حزب الله شکل گرفته است نداشتند لکن در پیش بینی مقاومت دولت سوریه اشتباه کردند و حالا که خود را در جنگ داخلی شکست خوده می یابند بدنبال جنگ نظامی و حمله موشکی به این کشور افتاده اند .

ایشان به صحنه آمدن مستقیم آمریکا در این جنگ را نشان از استیصال و خودزنی این کشور دانسته و اضافه کرد : دولت مرسی شکست خورده ، سوریه هم درگیر جنگ داخلی است و آمریکا در این اندیشه است که خود مستقیماً وارد شده و با تخریب تاسیسات اصلی سوریه در حمله هوایی ،موازنه قدرت را در این کشور بین دولت و گروه های تروریستی بهم بزند چرا که دولت یه سرعت در حال پس گرفتن مناطق اشغال شده است .

لکن اکنون آمریکا با راهپیمایی مردم در جهان و کشور خودش ،تنها ماندن در جنگ ، محبویت ۷۵ درصدی “اسد ” در بین سوری ها و جواب قطعی و جبران ناپذیر دولت اسد و سوری ها روبروست لذا مستاصل مانده است که چه کند

ایشان در پایان با اشاره به تلاش چندین ساله آمریکا و اسرائیل برای شکست جبهه مقاومت در منطقه ، ترور رفیق حریری در لبنان و توطئه برای خلع سلاح حزب الله و جنگ های نظامی ۳۳ روزه لبنان و ۲۲ روز ه غزه را بخشی از نقشه های شکست خورده آنها دانسته و از خداوند منان خواست با عنایت خود مسلمانان جهان را در همه صحنه ها موفق و پیروز گرداند.

متن کامل خطبه

خطبه اول

اوصیکم عبادالله به نفسی و نفسی به تقوالله ، آغاز سخن سفارش نفس خودم مخصوصاً و نفوس شما نمازگزاران عزیز هست به تقوای الهی ، تقوایی که زاییده ی ایمان است ،هرچه قدر ایمان آدمیان افزون تر شود تقوای آنها هم فزونی می یابد ؛ یک رابطه و پیوند وسیعی هست بین ایمان و تقوا …

ما در خطبه های نخست قبلی درباره ی آیین معاشرت سخن گفتیم ، آیین معاشرت یعنی نحوه ی ارتباطی که ما با یکدیگر باید داشته باشیم ، ما انسانها علاوه بر ارتباطی که با خدای سبحان داریم ، ارتباطی که با خودمان و خویشتن داریم ، ارتباطی هم با جامعه داریم ، این آیین معاشرت زیرمجموعه ی تعلیم و تربیت اسلامی است و از مهمترین شرایط رسیدن به آیین معاشرت درست و صحیح تربیت عقلانی انسان است ، یعنی پرسش از جایگاه عقل در معاشرت و به تعبیری تربیت عقلانی در معاشرت ، پرسش بسیارز مهمی است و در اولویت قرار دارد ، همانطوری که انواع و اقسام تربیت وجود دارد ، تربیت سیاسی، تربیت اخلاقی، تربیت جنسی و سایر اقسام تربیت ، یک قسم از تربیت ، تربیت عقلانیست و مربوط به رشد عقلانیت انسان است .

اینکه در روایت مولی الموحدین امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: ” الْعِلْمُ عِلْمَانِ: عِلم ٌ مَطْبُوعٌ وَ عِلم ٌمَسْمُوعٌ” انسان دو نوع علم به دست می آورد یک علم مسموع دارد یعنی علمی که شنیده می شود؛بچه های ما می روند مدرسه معلم سر کلاس درس می گوید یا مثلاً می رود به دانشگاه از استاد دانشگاه بهره می برد و یا زیر منبر عالمی می نشینیم و مطالبی می گوید و می شنویم و یاد می گیریم ، این رو بهش می گویند علم مسموع یعنی علمی که شنیده می شود ،شنیده شده است …

ولی علمی هست که علم مطبوع است یعنی علمی که مربوط به طبع و فطرت انسان است ؛ زاییده ی آن منبع و ابزار معرفتی خدادادیست که خدا در او نهاده است یعنی عقل ، ما حتی اگر هیچ کلاس درسی نرویم و معلم هم نبینیم ، پای درس هیچ استادی هم ننشینیم ، از منبر هیچ عالمی هم بهره نبریم خدای سبحان یک منبع معرفتی به نام عقل به ما داده که می توانیم بعضی حقایق را بفهمیم ،اینکه ما از عدالت خوشمان می آید و از ظلم بدمان می آید این فطری ماست ؛ این علمٌ مطبوع است لازم نیست کسی به ما یاد دهد که ای آدمها ، ای انسانها آدم خوبی باشید خوبی خوب است عدالت و احسان خوب است ظلم و کینه و حسد ورزی بد است ، رقیب شکنی بد است ، عاطفه و محبت و تواضع خوب است آدمها خود می فهمند “فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا”خدای سبحان این نعمت معرفتی را به ما داده که خوبیها وبدیها را بفهمیم و درک کنیم و اگر بخواهیم ما یک آیین معاشرت درستی داشته باشیم حتماً علاوه بر علم مسموع که باید  بنشینیم از معلمان خوب اخلاق بهره مند بشویم لازم است که از آن عقل فطری خود استفاده کنیم و بهره ببریم یعنی هم پیش معلم درونی که عقل است شاگردی کنیم و هم نزد معلمان بیرونی که استادان فرهیخته هستند باید بنشینیم و از انها استفاده کنیم هر دو لازم است لذا می بینیم علم جایگاه مهمی در شریعت اسلامی دارد خدای سبحان در قرآن صریحاً می فرماید “عالم با غیر عالم در یک رتبه قرار ندارد ؛ عالم نزد خدای سبحان رفیع درجات است یعنی جامعه ای که جامعه ی علمی هست آن جامعه نزد خداوند جامعه ی مقربیست البته شرایط دیگر هم لازم است علم همراه با عمل ، علم نافع نه هر علمی ، حالا ممکن است کسی عالم باشد به ساختن بمب اتم ، این علم از هزاران و میلیون ها جهل بدتر است ، لذا فزمودند در روایت که “تفکر درباره ی خدا و قدرت خدا افضل و برترین عبادت است “انسان بنشیند درباره ی خدای سبحان و درباره ی قدرت خدا بیندیشد و فکر کند ؛ یکی از فضایل شبهای قدر هم همین تفکر در قدرت  الهیست ؛ حالا ممکن است کسی بپرسد که آیا این رشد علم و رشد عقلانیت برای یک عده ای واجب است یا برای همه ؟ فرمودند :”همه ی مسلمانان باید طالب علم باشند یعنی اصل تحصیل علم و معرفت و تربیت عقلانی بر همه واجب است اما حالا اینکه دنبال چه علمی برویم چون تخصص ها فراوان است و نیاز جامعه هم متنوع است و ما هم نمی توانیم در همه ی علوم تخصص پیدا کنیم گفتند وجب کفایی است که هر کس بر اساس استعدادش یکی از این علوم را فر بگیرد اما دنبال علم نافع و هدایتگر بروید ؛ دنبال علم نافع …..

جمله ی امیرالمومنین در خطبه ی اهل تقوا : یکی از ویژگی های اهل تقوا این است که گوشهای خود را وقف تحصیل علم می کنند اما علمی که نافع باشد برایشان و البته علمی که برای انسان و عالم نافع باشد برای جامعه هم نافع است یعنی علمی که فایده برساند و گرهی را بازکند هم برای جامعه مفید باشد و هم خود عالم …

توجه کنید مومنین و مومنات یک وقت هایی علم برای جامعه مفید است ولی برای عالم ، خود کسی که علم را فراگرفته مفید نیست ، یک عالم دین ، علم دین را گرفته و علم دین را به مردم یاد می دهد ، به جامعه خدمت می کند و مفید است اما معاذالله گرفتار عجب و تکبر بشود ، این برای خودش ضرر است ، یا عالم علم پزشکی دارد طبابت می کند و برای جامعه مفید است ولی با این علم بخواهد تمام هم و غمش این باشد که تجارت کند خوب این برای خودش ضرر می زند حالا یک خدمتی هم به جامعه می کند خیلی مراقب باشید و به اینها توجه کنید …

علم برای خود عالم هم باید نافع باشد و هدایتگری کند ، علم خشیت بیاورد برای عالم ، “انما یخش الله من عباده العلما “عالم است که خشیت پیدا می کند ، اگر کسی تحصیل علم کرد اما خشیت پیدا نکرد ؛ خشیت یعنی ترس در برابر حق تعالی ، عظمت و بزرگی حق تعالی را بزرگ دیدن ،و خود را دربرابر حق تعالی حقیر و کوچک دانستن ، این خشیت است ، خشیت را با خوف و ترس یک معنا نگیرید ، آدم ممکن است از یک جانور وحشی هم بترسد این خوف است ولی خشیت نیست اما در برابر یک انسان بزرگ یک وقت آدم خشیت پیدا می کند این خوب است ؛ حالا در برابر خدا خشیت ما چگونه باید باشد ؟

ما در برابر خدا که چیزی نیستیم : ما عدمهاییم و هستی ها نما… ما کی هستیم ؟ ما جز فقر چیزی داریم ؟ اصلاً هستی داریم که به آن بنازیم ؟ وجود من از خداست ، حیات ما از خداست …علم و جان ما از خداست …. همه را خدا افاضه کرده و لحظه به لحظه خدا دارد افاضه می کند ، همین حالا اگر خدا یک لحظه فیض اش را قطع بکند چیزی اصلاً از ما نمی ماند می شویم عین عدم و نیستی …هر کسی حالا هر توانایی داشته باشد ، لحظه به لحظه فیض خداست ، و اگر انسان این حالت را پیدا کرد قطعاً علمش علم نافعی است و این تربیت عقلانیست و این تربیت عقلانی نوع روابط ما را تغییر می دهد ، اگر کسی این تربیت عقلانی را پیدا کند نوع تعاملش با دیگران جور دیگریست ، با احتیاط برخورد می کند ، دیگران را از خودش پست تر نمی داند ، خودش را ناچیز می داند ، این می شود بنده ی خدا و پیامبر وقتی بنده شد رسول شد ، اشهدُ انَّ محمداً عبده ُ و رسولُ ، بنده است که می شود رسول …

می خواهید به مقام محمود برسیم بنده بشویم راهش بندگی خداست و بندگی خدا با تربیت عقلانی به دست می آید ، نوع تعامل ما با جامعه تغییر پیدا می کند ، حالا هر کسی دانشی که مربوط به خودش هست باید فرا بگیرد مثلاً کسی مشغول کسب و کار است خوب مکاسب محرمه را یاد بگید و بفهمد چه کسبی حلال و چه کسبی حرام است ، عمری کسب نکند و بعد بفهمد عجب عمری حرام خواری کرده است مثلاً در بازار قدیم مرسوم بوده که بازاریها کتاب مکاسب فقه را می خواندند و می رفتند نزد یک عالم جمع می شدند نماز صبح به جماعت می خواندند و بعد از نماز یک درس مکاسب پیش آن عالم می خواندند و بعد می رفتند مغازه را باز می کردند ….می دانستند حلال چیست و حرام چیست و ربا و معامله ی ربوی و معامله ی غیر ربوی چیست ؟ این علم را باید یاد بگیرد کسی که می خواهد کسب و کار کند …

کسی که به دنبال علوم جدیده است بداند که با چه رویکردی این علوم را فرا بگیرد ، بعضی از دانشجوها و اساتید از من سوال می کنند و مکرر هم این سوال را می پرسند ؛ می گویند این علوم دانشگاهی آیا علم نزد اسلام هم هست یا نیست ، وقتی می گویند “طلب العلم فریضة ٌ علی کل مُسلم ٍ”یعنی فیزیک و شیمی و … را نیز شامل می شود ؟ اینها که علوم دنیوی اند شامل می شود؟ بله شامل می شود اما چه طور؟اگر کسی فیزیکی که می خواند ، فیزیک با وزن و جرم و فیزیک کوانتوم با اتم سرو کار دارد  ، اتم شناسی می کند و این اتم شناسی خداشناسی باشد ، دارد علم شیمی می خواند و شیمی با مولکول سروکار دارد ،مولکول شناسی خداشناسی باشد ….

دارد زیست شناسی می خواند و زیست شناسی با سلول سرو کار دارد ،سلول شناسی خداشناسی باشد ، آناتومی خداشناسی باشد ، فیزیولوژی همه ی اینها بشود خداشناسی نمی شود بله چرا نمی شود ….تمام این علوم می توانند علم توحید بشوند اما اگر کسی فیزیک بخواند که بخواهد بمب اتم بسازد و مردم را نابود کند این علم واجب است تحصیلش ؟ این علم می شود شیطان و شیطانی چون نافع و هدایتگر نیست ….

خدا را قسم می دهیم به عزت و جلالش که توفیق عبادت و بندگی و ترک معصیت و توفیق کسب تربیت عقلانی برای تعاملات اجتماعی را نصیب همه ی ما مرحمت بفرماید .

خطبه دوم

عبادالله اوصیکم و نفسی و نفسی به تقوالله ، مجدد نفس حقیر خودم را و نفوس شما مومنین و مومنات را به تقوای الهی سفارش می کنم ؛چون در آستانه ی میلاد با سعادت امام عزیزمان حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی هستیم تبریک عرض می کنم این مناسبت های مختلف را ، ولادت حضرت معصومه سلام الله علیه را ، و شاهچراغ (س) را و همچنین میلاد این امام عزیز را به همه ی شما عزیزان ، و خدا را شاکریم که این توفیق نصیب ما ایرانیان شده است که میزبان این امام عزیز هستیم .

عزیزان همه مقیدند ، خیلی ها هرسال مشرف می شوند به پابوس این حضرت ، دعا کنید که همه ی مسافرین صحیح و سالم به اوطانشان برگردند .

مناسبت های دیگری هم هست اشاره کنم : یکی امضای قرارداد ننگین صاف و رژیم صهیونیستی هست ، سالگرد اشغال بیروت توسط صهیونیست ها هست ، کشتار فلسطینیان در اردوگاههای مختلف فلسطین توسط صهیونیست ها که در این مکان مقدس دعا کنیم ان شاء الله خداوند سبحان بر اساس این آه خانواده های شهدا و این خونی که ریخته شده و خونهایی که این صهیونیست های کثیف ریخته اند ؛ این خونهای مطهر شهدا یک ذلت جهانی نصیب صهیونیصت ها بشود ان شاءالله …

من قدری در این خطبه ی دوم چون مدتی بود توفیق نداشتم خدمتتان برسم می خواهم پیرامون این حوادث اخیر مصر و به ویژه سوریه نکاتی عرض کنم ؛ این بیداری اسلامی که اتفاق افتاد تونس ، مصر ، اردن و کشورهای دیگر نتیجه این شد که اخوانی ها سرکار آمدند در مصر و بعد از یک سال شکست خوردند و بسیاری از مومنین چه در ایران و چه در خارج از ایران گمان می کنند که مثلاً بیداری اسلامی در مصر شکست خورد و دیگر امیدی به این حرکت نیست ؛ قدری اگر این بحث ها بهتر توضیح داده شود فکر کنم خیلی از این ابهام و سوال ها برطرف شود .

اولاً عزیزان توجه دارید که مصر جایگاه خیلی مهمی دارد و من یک وقت درباره ی مصر اینجا صحبت کردم ، مصر ام العرب است ، وقتی ۱۹۳۶ استقلال پیدا کرد بلافاصله کشورهای دیگر هم استقلال پیدا کردند ؛ مثلاً ۱۹۴۶میلادی سوریه استقلال پیدا کرد .

مصر جایگاه خیلی ویژه ای داشته ، مدتی که مستعمره ی کشورهای دیگری مثل فرانسه و اینها بودند و بعد استقلال پیدا کردند ، استقلالشان هم همراه با موفقیت نبود ، هم جمال عبدالناصر در جنگ ۶ روزه ای که عرب ها داشتند با اسرائیل و رژیم صهیونیستی شکست خورد و هم بعد عنبر سادات آمد و همه می دانید چه اتفاقی افتاد و بعد هم حدود ۳۰ سال حسنی مبارک ،سوسیالیسم عربی تجربه شد ، ناسیونالیسم عربی تجربه شد و هردو شکست خوردند …

انقلاب اسلامی ایران سال ۵۷ وقتی به ثمر رسید یک تاثیری بر اخوانی ها گذاشت ؛ انشعاباتی در اخوان پیدا شد که همین حماس و جهاد اسلامی انشعاب اخوانیها هست که متاثر از انقلاب اسلامی بود ؛ مقابل اسرائیلی ها ایستادند و با کمترین امکانات توانستند به تنهایی مقاومت کنند .

بیروت را هم صهیونیست ها گرفتند که اشاره کردم ، بعد قصه  ی حزب الله شکل گرفت ، در لبنان فرق مختلفی هست :مسیحی هست سنی هست ،شیعه هست ؛ شیعه در لبنان ذلیل ترین فرقه بوده نمی خواهم باز کنم ، امام موسی صدر رفت زحماتی کشید ،شهید چمران آنجا زحماتی کشیدند ؛ انقلاب وقتی پیروز شده و فکر امام منتقل شد حزب الله جان گرفته و حیات پیدا کرد و در مقابل صهیونیسم ایستادند ؛ جریانی شکل گرفت به نام جریان مقاومت ، امریکا و صهیونیست ها خیلی نقش داشتند در این منطقه واقعاً  طرح از نیل تا فرات طرح جدی آنها بود …

یکی از علت هایی که رژیم پهلوی را مرتب مسلح می کردند برای همین عملیات بود که یک روز اگر این عملیات انجام بشود رژیم پهلوی هم بتواند از رژیم صهیونیستی با سلاح های جنگی که دارد حمایت کند ، سیاست این بود و اگر انقلاب اسلامی ایران به ثمر نمی رسید شک نکنید که اسرائیل الان فرات بود ؛ شک نکنید ، این تفکر امام رضوان الله تعالی علیه جان تازه ای در جوانان فلسطینی و لبنانی و سوری ایجاد کرد ؛ جریان مقاومت شکل گرفت ، حافظ اسد و بعد بشار اسد توانستند این منطقه را حفظ کرده و جریان مقاومت را کمک کنند .

لذا هر موقع درگیری می شد علیه حزب الله یا علیه فلسطین دولت سوریه حمایت می کرد ؛ امریکاییها و صهیونیست ها به این نتیجه رسیدند که مشکل اصلی در منطقه که نمی گذارد این اسرائیل مناطق را فتح کرده و نقشه خاور میانه عوض شود جمهوری اسلامی ایران است ولی سنگر اصلی جمهوری اسلامی ایران سوریه است …. لبنان است اول باید اینها گرفته شود !

اینها از ۳۰ سال پیش نقشه کشیدند این طرح حمله ای که الان صحبتش هست که اوباما دودل است که حمله کند یا نکند ، طرح های۰ سال پیش است ، نقشه کشیدند و برنامه ریزی کردند که باید اول سوریه و حزب الله  را بشکنیم ، رفیق حریری را ترور کردند ، رفیق حریری ماشینی داشت ضد گلوله که در تمام دنیا ۱۰ تا مثلش نبود ساخت امریکاییها ، یعنی بمب اگر به این ماشین وصل می کردند ماشین علامت داده و روشن نمی شد و علامت می داد که بمب به آن وصل شده ، این ماشین اصلاً قابل انفجار نبود ؛ یک سیستم پیچیده ی کامپیوتری داشت و قطعاً سازنده و کارخانه ای که ماشین را ساته بود می دانستند که چطوری باید این ماشین را منهدم کنند ؛ ماشین را منهدم و رفیق حریری را ترور کردند ….

آن موقع لبنان تقریباً در اختیار سوریه بود آمدند نقشه کشیده و برنامه ریزی کردند که این کار سوری هاست ؛ اولین قدم این بود که سوریه را از لبنان انداختند بیرون ، دو سه سال بعد گفتند این طرح حزب الله است و بعد سلاح های حزب الله را گرفت؛ یک عده ای هم احمق های لبنانی از جمله پسر رفیق حریری ،سد حریری آمد حمایت کرد خوب دیدند باز هم این نقشه جواب نداد،مقاومت محکم هم در جنگ ۳۳ روزه اسرائیل در مقابل لبنان و حزب الله شکست خورد و هم در جنگ ۲۲روزه در مقابل فلسطینیها ، نتوانست مقاومت کند ؛ اشک صهیونیست ها درآمد …

دیدند مهمترین کشوری که دارد از اینها حمایت می کند سوریه است ،سوریه تجهیزات نظامی قوی دارد ، این موشکها را در اختیار لبنان ، حزب الله و فلسطینیها و غزه گذاشته ؛ باید چکار کرد ؟ باید این سوریه را تجزیه کرد، نقشه ی تجزیه ی سوریه به ۴ کشور ، کردستان مرکز دست عربهای اخوانی های سوری ، و این را عرض کنم که اخوانی های سوری با اخوانی های مصری فرق دارند ،اخوانی های مصری قدری معتدلند ولی اخوانی های سوری اُموی اند یعنی اگر در سوریه به قدرت برسند تمام شیعیان و علویان تمام سنی های محب اهل بیت را سر از تن جدا می کنند ؛ اخوانی های سوری بسیار خطرناکند ؛ می خواستند مرکز را بدهند دست اخوانی های سوری ، کردستان هم دست کردها ، دو قسمت دیگر هم می ماند ، قنیطره که هم مرز با رژیم صهیونیستی هست ، کسی که از شهر قنیطره برود تا مرز بلندیهای جولان را می بیند ، اسرائیلیها را می بیند من خودم تا همانجا رفته ام یعنی می بینید که اسرائیلی ها می روند و می آیند ؛ با یک خمپاره ی شصت هم آنها می توانند دمشق را بزنند هم سوری می توانند از انتهای قنیطره شهرهای مختلف اسرائیل را بزنند ؛ لازقیه را هم بدهند دست علوی ها این ۴ تکه غرضشان بود .

اتفاقی افتاد در منطقه به اسم بیداری اسلامی ، مصر بیداریش شکل گرفت اجازه دهید از سوریه خارج شده و مصر را اشاره کنم تا ببینید چرا این اتفاق ها می افتد ، مصر جوانها انقلاب کردند “الشاب الانقلابی”اخوانی ها انقلاب نکرده بودند ، اخوانی ها ی مصر ۸۵ سال تجربه داشتند ولی بسیار محافظه کار بودند ، جوانها انقلاب کردند .

تنها تشکیلات اسلامی دارای تشکیلات اخوان بود ، اخوان به میدان آمد رای آورد البته اختلاف رای اش با رقیب زیاد نبود مرسی با احمد شفیق فاصله ی زیادی نداشت ، خوب دقت کنید مرسی می خواست رای بیاورد ، اینجا دو نقل است یکی اینکه امریکاییها رفتند سراغ مُرسی و نقلی که برادران حزب الله معتقدند می گویند مرسی سراغ امریکاییها رفت خلاصه هر کدام رفت توافقی با امریکا پیدا کردند که اگر اجازه دهید ما رای آورده و رییس جمهور این مملکت شویم با شما کنار می آییم ، امریکا هم گفت به شرطها و شروطها :۱ .ایران خط قرمز حق ندارید با ایران رابطه برقرار کنید ،اینکه ایشان می آید ایران و ۴/۵ ساعت بیشتر نمی ماند و آن سخنرانی بدش را می کند و بعد حتی با رهبری و مسئولین هم دیدار نکرده و می رود به خاطر همان تعهدیست که به امریکاییها داد . ۲٫ پیمان کمپ دیوید را هم حق نداری بهم بزنی ، رابطه ات با اسرائیل باید خوب باشد ، به مردم غزه هم میدان ندهی ، نامه نوشت به نخست وزی رژیم صهیونیستی “الصدیق العظیم”با این خطاب کرد …

بعد آن معابری که مردم غزه با مصر ارتباط داشتند آنها را بست و بعد شروع کرد پیمان با عربستان ، خوب دقت کنید عربستان و قطر دشمن سرسخت مصرند ، عربستان دوست دارد آقای منطقه باشد ، دوست ندارد مصر دوباره به آقایی خودش و ام العرب بودن خودش برگردد،آمد به مُرسی گفت یک میلیون کارگر مصری در عربستان کار می کنند من همه ی اینها را اخراج می کنم ، گفت تو را به خدا وضع اقتصادی من خوب نیست اینها را اخراج نکن ، گفت پس به شرطی ! گفت چه شرطی ؟ ، باید با سلفی ها همکاری کنی ، سلفی ها را انداخت تو دامن مُرسی …

حتی مُرسی وقتی می خواست استاندار تعیین کند مجبور بود رای سلفی ها را داشته باشد مثلاً می دانید مصر درآمدش توریست است و یکی از استانهای توریستی مصر اسکندریه است ، مُرسی مجبور شد به خاطر تقاضایی که سلفی های تند داشتند استاندار اسکندریه را یک سلفی بگذارد که اسمش تو لیست تروریست های امریکاست یعنی امریکا اعلام کرده بود که یک تروریست است ، این را کرد استاندار خوب معلوم است دیگر توریست ها حاضر نیستند بیایند اسکندریه ، منبع اقتصادیش که توریست بود را از دست داد ، وضع اقتصادیش آسیب بیشتری دید، از آن طرف هم جوانهایی که انقلاب کرده بودند را اصلاً به بازی نگرفته و میدان نداد ، برنامه ی کوتاه مدت و بلند مدت هم نداشت ، از همه مهمتر اختلاف شیعه و سنی که در مصر سابقه نداشته حتی در زمان حسنی مبارک ، اصلاً شعار مصری ها اینست که “نحن سنیُ المذهب و شیعی الهوا” ما سنی مذهبیم ولی حال و هوایمان شیعی است ….

جریانی با کمک سلفی ها راه انداخت که بعضی از سنی های مصر که سلفی نبودند شدند سلفی و آن قضیه را درباره ی شحاته پیاده کرد…قتل شحاته توسط مصری ها بود نه سلفی های عربستان ! آمدند شحاته را با دو برادر و دو دوستش از خانه نیمه ی شعبان کشاندند و بردند و آنقدر زدند و بعد بستند به ماشین و در خیابانها با ماشین کشاندند و هر کس یک آلت قتاله داشت می زد به بدن اینها ، اگر نداشت سیگارش را روی بدن اینها خاموش می کرد و اصلاً یک جریان ضد شیعی ….

سنی هایی که در مصر محب اهل بیت بودند که اکثریت مصر بودند دیدند دارد اوضاع بهم می خورد ، قبل از اینکه علیه مُرسی انقلاب کنند ۳۰میلیون رای علیه مُرسی جمع کرده و بعد به خیابان و میدان التحریر ریختند ؛ من اصلاً اعتقاد ندارم که این حرکتی که علیه مرسی بود کودتا بود …نه یک انقلاب مردمی بود !

بعد مردم ، همان “الشاب الانقلابی “شدند “الشاب التمرد” یعنی جوانانی که در مقابل مُرسی در التحریر ایستادند ، از این طرف هم “الرابع العدویه ” طرفداران مرسی و عده ای از سلفی ها ….

ممکن است شما بگویید عربستان که دل خوشی از مرسی نداشت پس چرا کمک می کرد به این سلفی ها ، برای اینکه می خواست جنگ مسلمانها در مصر ادامه پیدا کرده و مصر سرپای خود نایستد و آنقدر این را ادامه می دهند تا دوباره قدرت نظامی بیاید رییس جمهور انتخاب کند و بگوید شما مردم که کنار نمی آیید  و من باید با حکومت نظامی شما را اداره کنم عربستان دنبال این است و این را به شما عرض کنم که اگر مرسی سرکار می ماند با این تفکرش قطعاً به ضرر سوریه بود یعنی تلاش می کرد که اخوانی های سوریه ی اموی به قدرت برسند و چه جنایت هایی که معلوم نبود به دست اینها انجام نشود، یعنی شکست مُرسی دقیقاً در راستای بیداری اسلامیست ، یعنی جوانان مصری انقلابی مرسی را ….به مُرسی گفتند ما از تو چه می خواستیم چه شدی ؟ ما از تو می خواستیم جلوی صهیونیسم ها بایستی ، نامه ی فدایت شوم می نویسید؟ ما از شما خواستیم که حرکت انقلابی داشته باشید تو هنوز بقایای دولت حسنی مبارک در دولت است ؟ !

این وسط هم طرفداران حسنی مبارک و دولت قبلی از این آب گل آلود سوءاستفاده کردند و گفتند الان چه فرصت خوبیست هم حُسنی مبارک را تبرئه کنیم و هم اخوانی ها و مُرسی را حبس ابد ً قدری فشار آمد بعداً تخفیفی بدهند و بگویند اینها تبعید شوند …تمام سران اخوان را گرفتند ، اخوان تا ۳۰ سال دیگر نمی تواند سر بلند کند به خاطر همین عملکرد غلطش…

آخر اخوانی ها شما را با سلفی های تند عربستان چه کار؟ شما را با صهیونیست ها چه کار؟ حالا که دولت مرسی از این ور شکست خورد ۱٫ جنگ درونی در سوریه ایجاد کردند فکر می کردند سوریه یک یا دو ماه بساطش جمع می شود ، ترکیه شروع کرد و حمایت کرد ، قطر و کشورهای دیگر خود عربستان ،بعد مصر هم حمایت کرد دیدند نه سوریه دارد جلو می رود ، سوریه دارد تمام مناطق را که گرفته اند برگردانده و پس می گیرد ، وقتی این آشکار شد آمریکا دید نه دیگر …باید خودش به میدان بیاید ، یک جنگ محدود موشکی نظامی درست کند که معادله ی تروریست های سوری با دولت سوری بهم بخورد ، مراکز حساسش را بزند که بعد آنها قدرت گرفته و بیایند و دوباره بیایند مراکز را به دست بیاورند ، این نقشه شان بود ، خوب نگاه جهانی علیه اوباما ، مردم امریکا شروع به راهپیمایی کردند …

اوباما با عده ای رفتند به سنت پترزبورگ تا در آنجا تصمیم بگیرند نتیجه نگرفتند ،هرچه تلاش کردند نتوانستند رای جمع کنند ، الان امریکا با فرانسه مثلاً چون فرانسه یک ناو دارند و امریکاییها در دریای مدیترانه ۶ ناو دارند و انگلیسیها هم یک ناو گفتند از اینجا ما ک بلایی سر اینه بیاوریم ،آلمانیها عقب نشسته و انگلیسیها گفتند ما نیستیم…

حالا اوباما مانده از یک طرف ادعا کرده و از این طرف معلوم نیست از کنگره رای بگیرد ؛ توی عمل واقع شده ای گرفتار شده ، تو گل گیر کرده الان ، این را هم می داند که اگر یک موشک بزند حتماً سوریه جوابش را خواهد داد چون بخواهند جنگ رو شروع کنند قطعاً سوریه قبرستانشان خواهد شد ، اینجا باید تلف بشوند ….

این تو بمیری از این تو بمیری ها نیست که بگویند حالا ما رفتیم ، زدیم و ….

اصلاً گذشت آن دوره ی استعمارگری ، هر دو بیدار شده اند ، مردم الان می فهمند، شعور دارند و بینش دارند، اسد قبل از این درگیری ۷۰ درصد مردمش مخالفش بودند ، الان ۷۵ درصد مردم سوری موافق اسدند…

چون دیدند آقا تمام اینها دروغ می گویند، ادعا می کنند ما عربیم و از مردم عرب حمایت می کنیم می بینند نه بابا اینها چه جنایاتی که نکرده اند ، این را مردم فهمیده اند متوجه شده اند لذا دیگر این قضیه نمی تواند به این شکل ادامه یابد و قطعاً حالا اگر امریکا حمله نکند آبرویش در منطقه رفته که دیدی تو جرات نداشتی و نتوانستی و اگر حمله کند جوابی خواهد دید که این جواب واقعاً برایشان جبران ناپذیر است و ضررهایی بزرگی خواهند دید .

می خواهم عرض کنم که این حوادث را اینطور نبینید که اوضاع بهم خورده نه واقعاً این همه اش در راستای بیداری اسلامیست و امریکا در جنگ جهانی دوم اگر شنیده باشید مستقیم وارد نشدند همه ی اروپا را نابود کردند و خودشان طوریشان نشد ، امریکاییها دیگران را جلو می اندازند حالا که خودشان می خواهند به میدان بیایند یعنی خیلی عرصه بر او تنگ شده ….

خدا را قسم می دهیم به عزت و جلالش که توفیق عظیم و نتیجه بخش به همه ی مسلمانان عنایت بفرماید….

انتشار توسط:مهدی مصباحی

بدون نظر

یک نظر ارسال کنید