اهل بیت علیهم السلام جزو برگزیدگان خدا و حجت خدا بر زمین و وارثین انبیاء الهی هستند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی “مجد دز” در 12 دی ماه 1399، آئین باشکوه نماز جمعه دزفول با حضور اقشار مختلف مردم متدین و ولایت مدار دزفول و امام جمعه دزفول و به امامت حجهالاسلام والمسلمین عبدالحسین خسرو پناه امام جمعه موقت دزفول در مصلای امام علی(ع) و با رعایت شیوه نامه بهداشتی در مصلای امام علی علیه السلام قرارگاه فرهنگی این شهرستان برگزار شد.
تبیین سیره و آئین زندگی از منظر حضرت فاطمه زهرا(س)
خطیب موقت نماز جمعه دزفول در خطبه اول نماز ضمن دعوت مردم به رعایت تقوای الهی و تسلیت به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) به تبیین سیره و آئین زندگی از منظر آن معصوم پرداخت و گفت: آن حضرت در حدیثی میفرمایند “ما اهل بیت وسیله خدا در خلق هستیم.”
کسانی که خواهان تقرب به خدا هستند باید از اهل بیت علیهم السلام مسیر را بیابند
امام جمعه موقت دزفول افزود: کسانی که خواهان تقرب به خدا هستند باید از اهل بیت علیهم السلام مسیر را بیابند.
اهل بیت جزو برگزیدگان خدا و حجت خدا بر زمین و وارثین انبیا الهی هستند
وی در ادامه به بخش دیگری از حدیث این بانوی نمونه اسلام اشاره کرد و گفت: اهل بیت جزو برگزیدگان خدا و حجت خدا بر زمین و وارثین انبیا الهی هستند.
تمام سعادتها و رستگارىها در دوستى و محبت على علیه السلام در زمان حیات و پس از رحلتش خواهدبود
دکتر خسروپناه به روایت دیگری از حضرت فاطمه زهرا(س) پرداخت و گفت: در معنی این روایت آمده است، همانا حقیقت و واقعیّت تمام سعادتها و رستگارىها در دوستى و محبت على علیه السلام در زمان حیات و پس از رحلتش خواهد بود.
حضرت فاطمه زهرا(س) همیشه در حق همسایهها دعا میکرد و به آنها کمک و انفاق میکرد
امام جمعه موقت دزفول با بیان درسی دیگر از حضرت فاطمه زهرا(س) پرداخت و گفت: امام حسن مجتبی(ع) میفرماید مادرم در محراب عبادت مشغول عبادت بود، دیدم دائم دعا میکند برای همسایهها و وقتی پرسیدم مادرجان فقط برای همسایه؛ حضرت زهرا (س) فرمود “فرزندم ! اوّل باید به فکر نجات همسایه باشیم و سپس براى خود تلاش و دعا کنیم.”
وی گفت: حضرت فاطمه زهرا(س) همیشه در حق همسایهها دعا میکرد و به آنها کمک و انفاق میکرد.
امام جمعه موقت دزفول افزود: این درس ارزنده را میتوان در کارهای جهادی جهادگران از جمله در شهرستان دزفول در مناطق محروم و رسیدگی به خانوادههای آنها یافت.
کارهای جهادگران برگرفته از مکتب حاج قاسم است
وی گفت: این نوع کارها که گاهی صدایی از آنها نیست برگرفته از مکتب حاج قاسم است و این سنت ارزشمند با حمایتها و تلاشهای بزرگوانه همه مردم از جمله امام جمعه، نماینده و فرماندار محترم ادامه دارد.
امام جمعه موقت دزفول در خطبه دوم نماز گفت: اگر مردم ایمان بیاورند و تقوای الهی را پیشه کنند خداوند برکات خود را به آنان سرازیر خواهد کرد.
وی افزود: باید توجه داشت که شیطان در کمین کلیه انسانها در هر مقام و منصب میباشد.
امام جمعه موقت دزفول در ادامه با تسلیت بمناسبت درگذشت امام جمعه شهرستان شوشتر از آن روحانی بعنوان فردی فاضل نام برد.
شهید والامقام حاج قاسم یک مکتب، راه و مدرسه درسآموز است
حجهالاسلام والمسلمین خسروپناه در ادامه با گرامیداشت یاد و خاطره سردار شهید حاج قاسم سلیمانی گفت: این شهید والامقام یک مکتب، راه و مدرسه درسآموز است.
امام جمعه موقت دزفول با اشاره به شهادت سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس به دست آمریکاییها افزود: شهید سلیمانی ولایتمداری را با مردمداری جمع بست.
شاید ۵۰ سال زمان نیاز است تا فردی مانند شهید فخریزاده تربیت شود
وی یاد و خاطره شهید محسن فخریزاده دانشمند صنعت دفاعی و هستهای ایران را گرامی داشت و ادامه داد: شاید ۵۰ سال زمان نیاز باشد تا فردی مانند شهید فخریزاده تربیت شود؛ شخصیتی حکیم، عالم و فیزیکدان که کمتر کسی او را میشناخت.
موساد ۲۰ سال به دنبال ترور و ربودن شهید فخریزاده بود
حجهالاسلام والمسلمین خسروپناه با بیان اینکه موساد ۲۰ سال به دنبال ترور و ربودن شهید فخریزاده بود، گفت: این دانشمند در نهایت با امکانات مختلف و جنگ الکترونیک به شهادت رسید.
شهیدان سلیمانی، المهندس و فخزیزاده سرداری را با سربازی جمع کرده و اهل علم و عمل بودند
وی افزود: شهیدان سلیمانی، المهندس و فخزیزاده سرداری را با سربازی جمع کرده و اهل علم و عمل بودند ضمن اینکه ویژگی بصیرت را با شجاعت داشتند.
امام جمعه موقت دزفول با بیان اینکه این شهیدان حزبی نبودند، گفت: افراد بیبصیرت زمانی که حق و باطل با هم آمیخته میشوند نمیتوانند حق را از باطل تشخیص دهند؛ ولی این شهیدان علاوه بر شناخت حق، بصیر و شجاع بودند.
وی با بیان اینکه حاج قاسم و فخریزاده همواره با مردم ارتباط داشتند، افزود: شهید سلیمانی به رزمندگان محبت داشت، شهید فخریزاده نیز هرگز عصبانی نمیشد و در بحثهای علمی اجازه میداد دیگران نیز حرف خود را بزنند.
این شهیدان با مدیریت شبانه روزی به مردم خدمت میکردند ضمن اینکه شب زنده داری هم داشتند
حجهالاسلام والمسلمین خسروپناه با بیان اینکه این شهیدان قاطعیت را با محبت جمع بستند، اظهار داشت: این شهیدان با مدیریت شبانه روزی به مردم خدمت میکردند ضمن اینکه شب زنده داری هم داشتند.
وی با بیان اینکه حاج قاسم سلیمانی دغدغه امور نظامی و فرهنگی را با هم داشت، افزود: این سردار، جدیترین کارهای نظامی را در کنار کارهای فرهنگی و هیأت داری انجام میداد و از نظر دانشمندان و اساتید دانشگاهی، برای امور نظامی استفاده میکرد.
جمع اهل بیتی بودن و تقریبی بودن کار دشواری است که حاج قاسم سلیمانی در این زمینه زبانزد بود
امام جمعه موقت دزفول با بیان اینکه این شهیدان اهل تقریب بودند، اظهار داشت: جمع اهل بیتی بودن و تقریبی بودن کار دشواری است که حاج قاسم سلیمانی در این زمینه زبانزد بود.
وی محبت به اهل بیت را منشاء ویژگیهای شهیدان سلیمانی و فخریزاده دانست افزود: بعد از یکسال از شهادت حاج قاسم، هنوز داغ از دست رفتن او بر دلها هست و حضرت آقا هنوز آرام نشده است.
معرفی کتاب “سلیمانی عزیز”
امام جمعه موقت دزفول در پایان خطبههای نماز، کتاب “سلیمانی عزیز” که گذری بر زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به انضمام متن وصیتنامه سردار است برای دانش پژوهان معرفی کرد.
متن کامل خطبهها:
خطبه اول:
السَلامُ عَلَیْکُم ورَحْمَهُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ
اَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
قالَ اللهُ الحَکیمُ فی کِتابهِ الکَریمِ وَلَو أَنَّ أَهلَ القُرى آمَنوا وَاتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأَرضِ
اُوصِیکُم عِبادَاللّه وَ نَفسی وَ نَفسی وَ نَفسی بتَقوَى اللّه
آغاز سخن، همه شما، نفوس بزرگوار و عزیز را و همچنین نفس این مسکین را به تقوای الهی، تقوای بینشی و تقوای منشی و تقوای کنشی سفارش میکنم. خداوند به برکت تقوای شما به این نفس فقیر هم تقوا عنایت کند.
ایام فاطمیه است شهادت بانوی دو عالم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را محضر مولایمان حضرت ولی عصر(ارواحنا لتراب مقدمه الفدا) و همه مؤمنین و مؤمنات تسلیت عرض میکنم.
چون دأب ما در این بود، معمولا در خطبه اول به مناسبت ایامی که منصوب به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است درباره سیره زندگی و آیین زندگی از منظر آن معصوم نکاتی عرض میکنم. لذا در این خطبه هم چند نکته معرفتی و نکته عملی را از منظر و از فرمایشات حضرت زهرا(س) عرض میکنم.
اولین نکته روایتی است از فاطمه زهرا(س) که اهل بیت را معرفی میکند در این حدیث قال فاطمه(س) نَحنُ وَسیلَتُهُ فی خَلقِهِ، ما اهل بیت وسیله خدا در خلق او هستیم. ما وسیلهالله هستیم. یعنی کسانی که میخواهند تقرب به خدا پیدا کنند، خداشناس بشوند، خداباور بشوند، خداگرا بشوند، از اهل بیت باید مسیر را بیابند. اگر از اهل بیت را مسیر را نیابیم آن وقت از خدا یک تصویر عجیبی درست میکنند؛ کما اینکه درست کردهاند.
بعضی کسانی که از مکتب اهل بیت(ع) استفاده میکردند تصویرشان از خدا آن قدر انزجارآور است که آدم شرمنده میشود که بگوید که یک عدهای از مسلمانان چنین تصویری از خدا دارند. خدا را اگر بخواهیم درست بفهمیم و درست بشناسیم، مسیرش قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است. بعد فرمود: وَ نَحنُ خاصَّتُهُ و مَحَلُّ قُدسِهِ اهل بیت(ع) جزء برگزیدگان خدا هستند. جایگاه قدسی نزد خدا دارند. وَ نَحنُ حُجَّتُهُ فی غَیبِهِ آنها حجتالله هستند. حجت خدا بر زمین هستند. بعد دارد و نَحنُ وَرَثَهُ أنبیائهِ؛ ما وارثین انبیاء الهی هستیم. (این درس اول).
درس دوم باز روایت عجیبی است. قالت فاطمه الزهرا(س): إنَّ السَّعیدَ کُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ سه تا جمله است سعید، کل سعید، حق سعادت مَنْ احَبَّ عَلیّا فى حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ. إنَّ السَّعیدَ کُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ چه کسی است؟ اوج سعادت را پیدا بکنند کسی است محبت علی(ع) را در حیات امیرالمؤمنین(ع) حتی بعد از وفات امیرالمؤمنین(ع) همین محبت را داشته باشند.
عزیزان شیعه که رتبهاش خیلی بالاتر است. شیعه علی بودن کار سادهای نیست. اما محبت علی را چرا راحتتر میشود کسب کرد.(این هم درس دوم).
درس سوم: امام حسن مجتبی(ع) میفرماید: مادرم در محراب عبادت مشغول عبادت بود، دیدم دائم دعا میکند برای همسایهها. حضرت زهرا(س) همیشه به همسایهها فکر میکرد، کمک میکرد، انفاق میکرد، ایثار میکرد، در دعا هم دعای برای همسایهها داشت. حالا بعضی هستند در دعا کردن برای دیگران هم بخیل هستند؛ چه برسد بخواهد مثلا کمک مالی هم بکند. امام حسن مجتبی(ع) از مادرم پرسیدم، عرض کردم مادر جان همهاش برای همسایه!
بعد حضرت زهرا(س) فرمود اَلْجارُ ثم الدارُ اول برای همسایه بعد برای خودت فکر کن. این چقدر درس ارزندهای است. این عزیزانی که در کارهای جهادی دارند خدمت میکنند و سعیشان هم مشکور. دست همه آنها را هم باید بوسید. میروند در مناطق محروم، بعضی از این عزیزان چند ماه از خانوادههایشان دور هستند، میروند به خانوادههای محروم و نیازمند رسیدگی میکنند.
خانههای آنها را میسازند، غذا میدهند، کمک میکنند، بحثهای درمانی را دنبال میکنند. خوشا به سعادتشان. من که پای همه آنها را میبوسم. الحمدالله یکی از شهرستانهایی که بچههای آن تلاش میکند در کارهای جهادی، همین شهرستان دزفول است؛ هم خانمهای بزرگوار، هم آقایان، گروههای متعدد، خدمت میکنند به محرومین میرسند، توجه میکنند. برخی از این عزیزان هیچ سروصدایی هم از آنها نیست. خوشا به سعادتشان.
مکتیب حاج قاسم همین است. انشاءالله این سنت ارزشمد را کمک کنید. همه کمک کنند. الحمدُ للهِ رَبِّ العالَمین هم امام جمعه محترم، هم نماینده محترم، هم فرماندار محترم، هر سه بزرگوار، دغدغه کارهای جهادی را هم دارند، خودشان هم تلاش میکنند، حمایت میکنند.
البته نیاز به یک انسجام بیشتری هست. گاهی اوقات این بچهها مثلا یک وسیلهای نیاز دارند، مثلا یک مقدار ماسه و شن مثلا ببرند از یک جایی به جایی دیگر. اینجا باید شهرداری کمک کند، فرمانداری کمک کند، سپاه کمک کند، نیروی انتظامی کمک کنند. همه نهادها را هم که نام بردم کمک میکنند. همه آنها هم جهادی هستند الحمدالله؛ ولی یک انسجامی میخواهد. من خواهشم این است که این روایت اَلْجارُ ثم الدارُ حضرت زهرا(س) را عمل بکنیم یک مقداری تشکیلاتیتر، این گروههای پراکنده که دارند کارهای بزرگ جهادی انجام میدهند، یک انسجامی و حمایتهای کل ادارات بیایند وسط و حمایت کنند که این جوانهای عزیز که به بنده مراجعه میکنند اینها انشاءالله دلگرمتر بشوند.
خدایا قسمت میدهیم به عزت و جلات به ما معرفت به اهل بیت(ع) فضیلت اهل بیت(ع) و رفتار اهل بیتی به ما عنایت بفرما.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ فصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ
صَدَقَ اللهُ العَلی العَظیمُ
خطبه دوم:
اَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
یا عِبادَ اللّه اُوصِیکُم اُوصِیکُم اُوصِیکُم وَ نَفسی وَ نَفسی وَ نَفسی بتَقوَى اللّه
آیهای که در خطبه اول تلاوت شد، خیلی آیه عجیبی بود. وَلَو أَنَّ أَهلَ القُرى آمَنوا وَاتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأَرضِ خیلی آیه عجیبی است.
اگر مردم، جوامع، ایمان، بیاورند و تقوای الهی پیشه کنند؛ ایمان خوب عقیده است، باور است. تقوا یعنی عمل کند؛ ایمان داشته باشد و تقوا پیشه کند، خداوند برکات را بر آن از آسمان و زمین نازل میکند. عزایزن، بخشی از بی برکتیها مال عمل ماست.
لذا تقوا فقط یک سفارشی نیست در خطبه، خطیب بخواند و بگوید. عمل است. عرض کردم، قبلا هم توضیح هم دادهام؛ تقوای هرکسی به حسب خودش است. شیطان من آخوند را یک جوری فریب میدهد، یک پزشک را یک جور، یک مهندس را یک جور دیگر، کاسب را یک جور دیگر. هرکس را با آن شغلی و موقعیتی که دارد، فریب میدهد. آن تقوای خاص خودش را میخواهد و خوشا به حال آن آدمهایی که مراقب هستند؛ از زمان بهره میبرند. خوشا به حالشان.
چند تا مناسبت هست من ابتدا من باید تسلیت عرض بکنم، ارتحال امام جمعه محترم شوشتر را جناب حجهالاسلام والمسلمین آقای سلیمانی که در اثر تصادف از دنیا رفت. مرد عالمی بود، فاضلی بود، با تقوا بود. هم از طرف امام جمعه محترم جناب حجهالاسلام والمسلمین آقای قاضی دزفولی، هم از طرف این مسکین به مردم عزیز شوشتر، به خانواده محترم ایشان، بستگان، شاگردانشان، عرض تسلیت داریم. من نمیدانم باید چه تعبیری بکنیم؟ یک عالم فاضلی که انصافا انسان ملایی بود هان!
من یک هفته قبلا از تصادفشان به صورت جلسه آنلاین برای اساتید دانشگاه شوشتر صحبتی داشتم، ایشان هم بودند و محبتی داشتند؛ وقتی صحبت کردم من در همان صحبت ایشان متوجه شدم انسان ملا و فاضلی است. بعد که پرس و جو کردم گفتند بله حتی درس خارجی دارد، مباحثاتی دارد. ولی بنده خدا خودش رانندگی میکرد، بهر حال با این سن و سال زیاد و مراجعین زیاد و مشغلههای فراوان و یک رانندهای اگر در اختیار ایشان بود به هرحال واقعاً مشغلهها و کارها خیلی زیاد است. گاهی اوقات تا دیروقتی این عزیزان مراجعین دارند.
حالا البته قضا و قدر الهی که در اختیار ما نیست؛ ولی تدبیر را خدا به ما داده است. واقعاً تأسف بار است؛ چقدر باید این کشور هزینه بکند تا یک کسی مثل این مرحوم حضرت حجه الاسلام آقای سلیمانی را تربیت بکند و تحویل جامعه بدهد.
سالگرد شهادت شیخ نمر هم هست. شهید ستاری سالگرد شهادتش است. شهید علم الهدی آن فاتح میدان جنگ، آن جوان مخلص الهی سالگرد او است و همچنین سالگرد ارتحال آیت الله آقا شیخ مجتبی تهرانی است که انشاءالله خداوند ارواح همه این عزیزان را با اولیاء الهی محشور بگرداند.
سالگرد شهادت سردار دلها عزیز همه ما حاج قاسم سلیمانی هم هست و همچنین سالگرد شهادت ابومهدی المهندس این عزیز مخلص الهی و همراهانشان که در سال گذشته در چنین ایامی این عزیزان با فاسدترین و به دست فاسقترین و بی ایمانترین و جلادترینِ روزگار یعنی آمریکائیها این عزیزان به شهادت رسیدند؛ به فیضشان رسیدند.
این را هم عزیزان به شما بگویم شهادت مثل میوه رسیده است، وقتی رسید میرود. حاج قاسم را من در این یک سال یک قدری مطالعاتی درباره او داشتم، چون حقیر ارتباطتم بیشتر با معاونهای ایشان بود. حالا یکی از معاونتهایشان، خود حاج قاسم را با او ارتباطی نداشتیم، در بعضی جلسات مثل تودیع و معارفه فرمانده سپاه محضرشان میرسیم؛ اما از نزدیکان ایشان از خیلیها من شنیدم که گویا حاج قاسم میدانست کی شهید میشود.
یک وقتها در میدان و معرکه جنگ میرفت بدون اسلحه، به او میگفتند بابا خطر دارد، میگفت نه برای من خطر ندارد. این دارای نفس زکیه، شجاع، آیندهنگر، نفس ملهمه، عزیزان انسان یک مقداری به خودش برسد نفس ملهمه پیدا میکند. خداوند به او الهام میدهد.
همچنین چهلم شهادت دوست عزیزم، برادر عزیزم، جناب آقای حاج محسن فخری زاده هم است. ایشان هم واقعاً یک شخصیت عجیبی بود. حالا حاج قاسم را شما بارها شنیده و دیده بودید در تلویزیون و فضای مجازی، ولی حاج محسن خیلی علنی نبود. حتی خواص هم او را نمیشناختند یعنی وقتی ایشان شهید شدند، خیلی از مسئولین مهم کشوری به حقیر زنگ میزدند که این حاج محسن کی بوده است. یک شخصیت واقعاً مخلص، عالم، حکیم، فیزکدان.
۲۰ سال موساد دنبال زدن او بود. یک مدتی دنبال ربودنش بود. تا با پیچیدهترین تجهیزات نظامی و امکانات مختلف و جنگ الکترونیکی این عزیز را به شهادت رساندند.
خودش هم راننده بود. ماشین حفاظت جلو رفته بود برای پاک سازی آن منطقه که میخواستند بروند یک ماشین حفاظت هم عقبش بود. اول این تیربار را کنترل میکردند، یک چند تا تیر به جلو ماشین زدند؛ حاج محسن ماشین را متوقف کرد، از ماشین پیاده شد تا از ماشین پیاده شد، یک تیر به کتفش زدند. یعنی رگباری زدند یک تیر به کتف خورد. برگشت که میخواست کمین بگیرد و میخواست مخفی بشود که تیر نخورد؛ سه تا تیر به پشت او اصابت کرد؛ یک تیر به نخاع و نخاعش را قطع کرد و همان جا تقریباً یعنی در هلی کوپتر سوارش کردند شهید شده بود و رسانهها آرام آرام خبر را میدادند. ولی همان موقع شهید شدند.
واقعاً عزیزان من به جرأت به شما عرض بکنم ۵۰ سال نظام روی تربیت هزار نفر کار کند یک حاج محسن فخری زاده بیرون میآید. آن هم میوه رسیدهای بود. یعنی آن هم مشخص بود دیگه میخواهد برود. حالا آن یک بحث دیگر است، ضرر و زیان و آسیبی که این ممکلت از فقدان این بزرگواران میبیند.
من در این فرصت کوتاه میخواهم یک چند تا دوگانه درباره این سه تا شخصیت برای شما بگویم که یک قدری مکتب حاج قاسم را که حضرت آقا فرمود: به شهید حاج قاسم سلیمانی به چشم یک نفر نگاه نکنیم، به چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسه، یک مدرسه درس آموز نگاه کنید.
من یک چند تا دوگانه یعنی ویژگیهای دوگانه که ظاهراً ممکن است ضد و نقیض آدم هم ببیند که این دو تا چطور باهم جمع میشود؟ چند تا دو گانه است هم در حاج قاسم، هم در المهندس و هم در فخری زاده. جمع بود.
اولین دوگانه: سرداری را با سربازی جمع کرده بود. هم سردار بود، هم سرباز بود. خیلی سخت است جمع این دو تا. آدم سردار هم بشود، ولی سرباز بماند. واقعاً چون حاج محسن هم میدانید سپاهی بود و البته بعد لباس سپاهی تنش نمیکرد، چون عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) شده بود. سردار سرباز بود.
دو: اهل علم و اهل عمل بود هر سه تای آنها. حاج قاسم سلیمانی، مرتب مشغول مطالعه قرآن، نهج البلاغه و صحیفه و منابع مختلف بود. میدانید گهگاهی هم دانشگاه آزاد کرمان هم میرفت درس میداد؛ یک دو واحدی مثلا برای اینکه با دانشجوها یک ارتباطی داشته باشد. وقتی از صحیفه سجادیه سخن میگفت و دعاهای امام سجاد(ع) را میخواند از بر هم میخواند؛ واقعاً من طلبه شرمنده میشدم. چه انسی با صحیفه داشت! یعنی اهل علم بود.
ولی در کنار علم، اهل عمل هم بود. خیلیها ممکن است اهل علم باشند، چقدر عمل میکنند؟ من میتوانم این را اعتراف بکنم هم از مطالعاتی که درباره حاج قاسم داشتم هم شهید فخری زاده که از نزدیک آشنا بودم آنچه میدانست عمل میکرد.
دو گانه سوم: بصیرت را با شجاعت جمع کرده بودند. بعضیها اهل بصیرت نیستند. اهل بصیرت نیستند یعنی چه؟ یعنی در دوره فتنهای که حق و باطل؛ به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) در دوره فتنه که حق و باطل مخلوط میشود، نمیتواند تشخیص بدهد حق چیست؟ باطل چیست؟ چه کار باید بکند؟ کدام راه را باید برود؟ خیلی ها نمیفهمند هان!
آن که میفهمد میشود اهل بصیرت. حالا اینهایی که اهل بصیرت هستند حق و باطل را تشخیص میدهند؛ خیلیهاشان شجاع نیستند که بیایند که حق را بگویند. بیایند پای میدان. شهید حاج قاسم و ابومهدی و حاج محسن اهل بصیرتِ اهل شجاعت بودند. بصیرت هم دوستان دقت بفرمایید نه به این معنا که جز اصول گرا بودند یا فلان؛ ابدا. اصلا اینها حزبی نبودند. بزرگتر از این حرفها بودند که بیایند تعلق به یک حزبی و یک گروهی داشته باشند.
دو گانه چهارم: ولایتمداری را با مردمداری جمع میکردند. بعضی آدمها ولایتمدار هستند حالا زبانا یا واقعاً. اما اصلا به مردم اعتنا نمیکنند؛ رأی مردم برای آنها مهم نیست؛ دغدغه مردم برایشان مهم نیست. فقط میگویند ما ولایتمداریم. یک عده مردمداری ممکن است ولو زبانًا یا عملا؛ بگویند، اما ولایتمدار نیستند.
این سه شهید بزرگوار، ولایتمدارِ مردمدار بودند. حاج قاسم که معروف است. اصلا در کل کشور مخصوصاً در استانشان مرتب با مردم مثلا میرفت در مغازهها خیلیها در تاکسی سوار میشد عادی؛ بارها میشد خودش با صبیهشان باهم سوار تاکسی میشدند بعد جوانها میدیدند تو حاج قاسمی؟ بله.
در مغازهها میرفت. با مردم ارتباط داشت. بعضیها تا منصبی میگیرند از ماشین نمیتوانند پیاده شوند. خیلی عذر میخواهم، خیلی عذر میخواهم، خیلی عذر میخواهم حتی از اتاقش میخواهد برود رفع حاجت بکند باید حتما ماشین ضد گلوله سوار بشود. چه خبر است؟ حاج قاسم و فخری زاده هم همین طور بودند. مردمدار بودند. خانوادهشان شمال، ایشان مرتب میرفت با مردم ارتباط داشت بدون اینکه او را بشناسند. خیلی اوقات این محافظان به او میگفتند بابا به ما گفتند میخواهند تو را بربایند، اینقدر نزدیک میشوی.
مثلا میرفت آرمستان، سر قبور فاتحه میخواند، با مردم احوال پرسی میکرد. همین شهید فخری زاده. من باورکنید ۱۰ سالی که با او ارتباط داشتم یک بار ندیدم این مثلا عصبانی بشود تندی کند؛ خلیق بود. بود حتی در بحثهای علمی اجازه میداد همه حرفهایشان بزنند بعد خودش حرف میزد. یا خودش حرفهایش را میزد اجازه میداد دیگران نقدش بکنند. این مردمداری است. ولایتمداری را با مردمداری جمع کرده بودند.
پنجم: قاطعیت را با محبت جمع کرده بودند. بعضیها قاطع هستند. محکم. اما وقتی که باید محبت داشته باشد، یتیم نوازی کند، این را ندارد. بعضی که شغلهایشان یک شغلهای خشنی است، اقتضای شغل این است و قاطعیت هم لازم است. اما این ویژگی محبت را امتناع میکنند. یا برعکس کسانی اهل محبت هستند خیلی محبتی هستند؛ ولی نمیتوانند یک ادارهای را اداره بکند. چون اداره قاطعیت میخواهد، دستور میخواهد، امر و نهی میخواهد. حاج قاسم قاطع بود در حین حال اهل محبت.
به خانواده شهدا سر میزد، دستی روی سر یتیمان میکشید. محبت داشت. اصلا این رزمندهایش دوستش داشتند. چون محبت او را میدیدند. اما قاطع هم بود. چون اداره یک مجموعه عظیم، مثل سپاه قدس که با سلام و صلوات که نمیشود، باید قاطع باشد، امر و نهی کند. جمع این دو تا.
ششم: مدیریت شبانه روزی را با شب زنده داری جمع کرده بودند. بعضی از شما عزیزان کارهای مدیریتی کردید؛ آدم وقتی از صبح تا شب کار میکند اصلا خسته، کوفته، حال ندارد نصف شب بلند بشود با خدا مناجات کند. شهید حاج قاسم را شنیدهاید؛ شهید فخری زاده هم همین طور بود. اهل تهجد بودند.
مثلا گاهی اوقات در بعضی جلسات جایی بود تا ۱۲، یک شب جلسه و بحث بود. میدیدیم یک ساعت قبل از اذان صبح بلند شده مشغول مناجات است. حاج قاسم که خیلی اصلا غرق در عبادت و نماز شب و گریه. حاج محسن هم همین طور، اهل بکاء بود. خیلی اهل بکاء بود. بعضیها هم نه شب زندهدارهستند. یک ساعت دو ساعت قبل از اذان صبح بلند میشوند نمازشب میخوانند؛ نمازصبح میخوانند؛ نوافل میخوانند. دعا میخوانند؛ بعد ساعت مثلا فرض کنید ۱۰ هم که میشود خسته میگیرند ۲ ساعت هم میخوابند و جبران مافات میکنند. این هم یک رقمش است.
مدیریت شبانه روزی دارند، اهل تهجد نیستند؛ شب زنده دار نیستند، یا اهل تهجد هستند، مدیریت شبانه روزی ندارند. حاج قاسم و ابومهدی و حاج محسن هردو ویژگی را داشتند.
دوگانه بعدی: دغدغه امور نظامی را داشتند، در عین حال دغدغه امور فرهنگی را هم داشتند. جمع این هم خیلی سخت است هان! بعضیها دغدغههایشان فرهنگی است ولی امور نظامی نیستند. نظامی که میگویم الزاماً معنی آن این نیست که اسلحه دستش بگیرد برود بجنگد نه! یک وقتها مثلا در تولید دانش نظامی باید قدم برداند.
این بزرگواران در این ویژگی مخصوصاً حاج قاسم، یعنی هیئت داشت. منزلش را وقف مجالس اهل بیت(ع) میکرد. کارهای فرهنگی میکرد. عرض کنم به خانوادههای شهدا سر میزد. خاطرات شهدا و خانواده شهدا را جمع میکرد، در عین حال جدی ترین کارهای نظامی و دغدغههای نظامی را هم داشت.
قویترین دانشمندان در عرصه علوم نظامی؛ علوم نظامی که میگویم هان، یعنی رشتههای مختلف مهندسی و غیر و ذلک را حاج قاسم، دانشمندان نابغه را از دانشگاه شریف از جاهای دیگر جمع میکرد و فکر میکردند، تولید دانش داشتند استفاده میکردند در عرصههای نظامی. جمع دغدغه امور نظامی و دغدغه امور فرهنگی.
و آخرین دوگانه را هم بگویم خیلی تصدیع ایجاد نکنم. عزیزان این بزرگواران اهل تقریب بودند. یعنی تقریب مذاهب. دیدید بعضی در جامعه ما مثلا میخواهند ادعا کنند ما خیلی ولایی هستیم، خیلی اهل بیتی هستیم، میآیند خیلی آشکار فحش میدهند. اخیرا یک فیلمی ساختند، خدا رحم کند. تکفیریها که هستند مرتب جنایت میکنند.
«نمیدانم برای شما عرض کردم یا نه، یک وقت تانزانیا من رفته بودم، من میروم این کشورها معمولا با علمای اهل سنت و مفتیهای این شهرها و کشورها هم دیدار دارم. گفتنند یک عالمی هست از اهل سنت و تقریبی هم هست و خیلی انسان متدینی است رفتیم محضرشان؛ تا من ایشان را دیدم، دیدم صورتشان سوخته است. وارد اتاق شدیم آیه وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا بالای سرش هست. جلسه ما تمام شد. برگشتیم آمد تا دم در همراه ما، گفت میدانی چرا صورتم اینطوری است. ولی سؤال داشتم روم نشد بپرسم. گفت: من از دفترم آمدم بیرون، سوار ماشین بشوم، یک موتوری از کنار من رد شدند صدایم زدند؛ اسید به صورت من پاشیدند. گفت من فقط فرصت کردم دستم را روی صورتم گرفتم؛ چشمهایم کور نشود. فهمیدم تا پرت کردند یک چیزی است؛ صورتش سوخته بود دستش سوخته بود با اسید. گفت: آقای خسرو پناه به خاطر اینکه من تقریبی هستم میگویم شیعه و سنی باید متحد بشوند برای تمدن اسلامی. من جزء مکتب خمینی(ره) هستم.»
صحبتهای حاج قاسم را دیدهاید، چقدر درباره برادران اهل سنت سخن میگوید. در عین حال اهل بیتی هم بودند. چون سنیها هم عمدتاً حالا یک عده قلیلی ناصبی هستند؛ ولی عمدتاً محبت به اهل بیت(ع) را دارند. جمع اهل بیتی بودن و تقریبی بودن از دو گانههایی است که کار دشواری است.
و لذا میبینیم حاج قاسم و شهید فخری زاده هم همین طور؛ ایام شهادت اهل بیت(ع) که میشد مشکی میپوشیدند در مجالس اهل بیت(ع) شرکت داشتند خودشان مجلس داشتند؛ حاج قاسم که ایام فاطمیه میشد اصلا میزبان جلسه بود. خودش خدمت میکرد. خودش کمک میکرد. کفشها را جفت میکرد و نسبت به علاقمندان به اهل بیت(ع) اظهار محبت میکرد. عاشق زهرای مرضیه بود. اصلا نام حضرت زهرا(س) برده میشد اشک میریخت. بغض گلویش را میگرفت. اصلا کسی که ولایت اهل بیت(ع) در جهانش مستقر بشود همین است.
لذا میبینید بعد از یک سال از شهادت ایشان هنوز داغ حاج قاسم در دل همه است. صحبتهای آقا را دیدید. آقا هنوز بغض در گلویش است. من اطلاع دارم بارها آقا در شبها برای حاج قاسم اشک میریزد. گریه میکند. هنوز آقا آرام نشده است. مالک اشترش را از دست داده است.
حضرت آقا میفرمود: من امکان نداشت یک چیزی به حاج قاسم بگویم تا نتیجه، نرساند. من میدانستم این کار را به نتیجه میرساند. چه قدر این کشور ما حاج قاسم کم دارد واقعاً. چند تا حاج قاسم داشتیم، چقدر گرهها باز میشد! عزیزان همه این ویژگیهایی که عرض کردم منشأ آن اهل بیت و انس به اهل بیت(ع) است.
«مصائب اهل بیت(ع) را شنیدن گریستن. آمدند فدک زهرا(س) را گرفتند به خانهاش هجوم آوردند. امام صادق(ع) میفرماید: سؤال کردند از امام صادق(ع) که فاطمه زهرا(س) به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا به شهادت رسید؟ فرمود: به شهادت رسید. راوی سؤال میکند یابن رسول الله چگونه به شهادت رسید. امام صادق(ع) میفرماید: با ضربه قنفذ. وقتی وارد منزل زهرا(س) شدند با غلاف شمشیر به زهرا(س) زدند.
بعد این باعث سقط محسن شد. و محسنش به شهادت رسید. بعد همین طور دردها و زجرهایی که زهرا مرضیه(س) کشید به شهادت رسید.
من روایاتی که درباره مصائب حضرت زهرا(سلام الله علیها) از زبان اهل بیت است یک وقت استقصا کردم دیدم ائمه ما روضه زهرا(س) را کامل نمیخوانند، بخشی از آن را میخوانند. خیلی عجیب است.
در کتابهای تاریخی اهل سنت در مروج الذهب در الامامه والسیاسه ابنقتیبه دینوری و کتابهای دیگر یا همین بعضی از کتابهای تفسیر، آلوسی در تفسیرش، بعضی نکات ریز را که چطور در آتش زدند، چطور وارد شدند، چطور بین در و دیوار قرار دادند، اینها را میگویند؛ ولی اهل بیت کل مصیبت زهرا(س) را نقل نکردهاند. مدتها فکر میکردم سر و رازش چیست؟ دیدم اهل بیت(ع) تحمل ندارند. تحمل روضه خوانی برای امام حسین دارند هان! مثلا در مقتل چه شد؟ در گودال چه شد؟ ولی برای مادرشان تحمل ندارند.
اجرک الله یا صاحب الزمان(عج) چه تحملی میکنید!
پروردگارا به عزت و جلالت دلهای ما را به نور زهرای مرضیه(س) منور و روشن بگردان…
تا ما را نیامرزیدهای از این دنیا مبر…
حب علی و اولاد علی را در دلهای ما، فرزندان ما، نسل ما احیا بگردان…
خدایا توطئه دشمنان به خودشان برگردان…
پروردگارا اسرائیل، صهیونیسم، داعش، تکویریها، آمریکای جنایتکار نابود بگردان…
خدایا هرچه سریعتر انتقام این شهدا را هرچه سریعتر بگیر…
قاتلان این شهدا را نابود بگردان…
خدایا قاتلان این شهدا را خوار و ذلیل و نابود بگردان…
پروردگارا قسمت میدهیم فرج آقا امام زمان(عج) را نزدیکتر بگردان…
چشمان ما را به جمالش منور و روشن بگردان…
دل حضرت را از ما شاد بگردان…
خدایا عاقبت به خیری به همه ما عنایت بفرما…
خدایا اوصافی که برای شهدا نقل کردیم در جان ما ایجاد بگردان…
خدایا اخلاص به همه ما عنایت بفرما…
خدایا تمام این شهدا، اموات، ذوی الحقوق، اموات این جمع، مخصوصاً امام راحل با شهدای کربلا محشور بگردان…
پروردگارا آنچه خیر است بر این مردم نازل بگردان…
آنچه شر است از این مردم دور بگردان…
این ویروس منحوس را هرچه سریعتر از جهان برطرف بگردان…
پروردگارا مریضهایی که الان در بیمارستان هستند، همه مریضها، مؤمنین، مسلمین، مخصوصا بیماران کرونایی و همه آنهایی که التماس دعا گفتند، شفای عاجل مرحمت بفرما…
خدایا به شیعیان جهان، مخصوصا شیعیان یمن، لبنان و مسلمانانی که دارند خدمت میکنند، جزء مقاومت هستند، نصرت به همه آنها عنایت بفرما.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا
صَدَقَ اللهُ العَلی العَظیمُ
یک کتابی دوستان معرفی کردند درباره حاج قاسم به نام “سلیمانی عزیز” فراموش کردم کتاب ارزندهای است بعضی از روایتهایی که درباره این شهید است؛ اگر تمایل دارید مطالعه کنید انشاءالله استفاده ببرید.
بدون نظر