شبهه دیگری که جناب عبدالکریم سروش مطرح میکند؛ درباره دین و روحانیت است
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الذین یکفرون بالله و رسله و یریدون ان یفرقوا بین الله و رسله و یقولون نؤمن ببعض و نکفر ببعض و یریدون ان یتخذوا بین ذلک سبیلا اولئک هم الکافرون حقا و اعتدنا للکافرون عذابا مهینا
شبهه دیگری که جناب عبدالکریم سروش مطرح میکند؛ درباره دین و روحانیت است و میگوید: «روحانیت فقه پوسیده را ابزار قدرت قرار داده و دین را از نقش آفرینی اصلی خود باز داشته است تنها الهامی که از دین گرفتهاند این است که احکام جزایی (قصاص، دست بریدن، سنگسار و…) را وسط جامعه بیاورد.»
ایشان در این عبارت چهار ادعا را مطرح کرده است:
اول اینکه فقه پوسیده است و دوم اینکه روحانیت با فقه پوسیده ابزار قدرت ساخته است سوم اینکه روحانیت دین را از نقش آفرینی اصلیش بازداشته است و چهارم اینکه تنها الهامی که روحانیت از دین گرفته آوردن احکام جزایی در جامعه است؛
هر چهار ادعای سروش محل تأمل است:
ادعای اول اینکه فقه پوسیده است پاسخ این است که به چه دلیل فقه پوسیده است آیا منصفانه است که پشت سر هم ادعاهای بی دلیل ارایه کنند. فقه شیعه مبتنی بر اجتهاد در قرآن و سنت است اجتهاد به تعبیر اقباللاهوری موتور محرک تشیع است. اجتهاد اجازه نمیدهد که فقه پوسیده شود. فقیهان در طول تاریخ با روش اجتهاد، مرتب مسائل جدید را با قواعد اصولی و قواعد فقهی پاسخ میدهند این که می بینیم امروز فقه پزشکی، فقه بانکداری، فقه مالیات، فقه سیاسی، فقه فرهنگ و سایر فقه های تخصصی در حوزه علمیه شکل گرفته، نشان از فقه اجتهادی پویا دارد و به هیچ وجه پوسیده نیست.
ادعای دوم اینکه فقه، ابزار قدرت سیاسی قرار گرفته است؛ پاسخ این است که این مطلب چه اشکالی دارد وقتی قوام حکومت سیاسی به قوانین اجتماعی آن است؛ قوانین اجتماعی در حکومت اسلامی نیز برگرفته از احکام فقهی و مبتنی بر اجتهاد است. پس همانگونه که قوانین هر حاکمیتی، ابزار قدرت آنها است؛ قوانین اجتهادی نیر ابزار قدرت حکومت اسلامی در ایران است.
ادعای سوم این بود که روحانیت، دین را از نقش آفرینی اصلیش بازداشته است.
این سخن هم ناتمام است چون حقیقت اسلام عبارت است از عقائد و احکام شرعی و اخلاق اسلامی؛ به هیچ وجه روحانیت تنها بر احکام شرعی بسنده نکرده و بر عقائد و اخلاق اسلامی نیز تاکید دارند.
پیش فرض جناب سروش از ادعایش این است که احکام شرعی بخشی از حقیقت دین نیست لذا این گونه درباره روحانیت و نقش آفرینی دین سخن می گوید.
حال از ایشان سوال میکنیم که نقشآفرینی اصلی دین چیست؟ پاسخش طبق سخنان دیگرش، این است که نقش آفرینی دین در تجربه دینی یعنی احساس دینی است این ادعا قطعاً باطل است چون نقشآفرینی اصلی دین، موحد شدن و تقرب به خدا از طریق عقاید و احکام شرعی و اخلاق شرعی است علاوه بر اینکه گسترش مناسک حسینی در تقویت تجربه دینی مومنان بسیار موثر است و اما عجیب این است که جناب سروش با همین هم مخالفت می کند.
ادعای چهارم این بود که روحانیت تنها احکام جزایی مانند قصاص و دست بریدن و سنگسار و غیره را از دین الهام گرفتند؛ این هم نسبت ناروایی است که به روحانیت می دهد. روحانیت تاکید بر جریان سه ساحت دین اسلام یعنی عقائد و احکام و اخلاق در جامعه است و احکام جزایی هم بخشی از دین به شمار می آید.
اگر سروش این مطلب را قبول نداشته باشد مصداق نؤمن ببعض و نکفر ببعض میشود و مشمول آیات سوره نساء می گردد که خداوند سبحان ایمان به بعض دین و کفر به بعض دین را مصداق کفر می شمارد.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
عبدالحسین خسروپناه
حوزه علمیه قم
چهار آبان ۱۳۹۹
بدون نظر